English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (471 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
earth work U عملیات خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
earthworks U عملیات خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
advance force U نیروی جلودار اب خاکی
touchdowns U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group U گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
scraper U یکی از ماشینهای عملیات خاکی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
boat group U ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team U تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
beach master U افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
sea echelon U بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
mold etc U خاکی کردن
soils U خاکی کردن
soiling U خاکی کردن
soil U خاکی کردن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
up and running U اماده برای عملیات کامل
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
shore to shore movement U عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
earthborn U خاکی
embankment U سد خاکی
earth dam U سد خاکی
earthen U خاکی
embankment dam U سد خاکی
earth fill dam U سد خاکی
earthy U خاکی
embankments U سد خاکی
wood louse U خر خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
dust colour U خاکی
mundane U خاکی
tellurian U خاکی
edaphic U خاکی
terrene U خاکی
earth-bound U خاکی
earthly U خاکی
terrestrial U خاکی
worldly U خاکی
amphibious U اب خاکی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
angleworm U کرم خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
rain worm U کرم خاکی
earthwork U ختل خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
ground ivy U پاپیتال خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
dew worm U کرم خاکی
milliped U جنس خر خاکی
milleped U جنس خر خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
khaki U خاکی رنگ
vault formed in the earth U طاق خاکی
bordered U پشته خاکی
earthworm U کرم خاکی
earthworms U کرم خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
earthiness U طبیعت خاکی
earthiness U خاکی بودن
vallation U دیوار خاکی
terrestrial U زمین خاکی
bordering U پشته خاکی
lobworm U کرم خاکی
amphibian U ابی خاکی
amphibian U وسیله اب و خاکی
border U پشته خاکی
earth work U کارهای خاکی
earth road U راه خاکی
dust color U رنگ خاکی
embankments U دیوار خاکی
embankment U دیوار خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
pulverulence U حالت خاکی
geophyte U گیاه خاکی
earth born U خاکی فانی
landing party U گروه اب خاکی
earth dam U بند خاکی
dun U سمند خاکی
amphibious U خاکی و ابی
earethliness U خاکی بودن
staging U تمرین اب خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
amphibious control group U گروه کنترل اب خاکی
shoulders U دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship U ناو هجومی اب و خاکی
shouldering U دو طرف خاکی جاده
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
shouldered U دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
shoulder U دو طرف خاکی جاده
beach party U گروه پیشرو اب خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
man of mould U انسان خاکی یا فانی
vale U زمین جهان خاکی
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
boat team U تیم قایق اب خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
borrow area U محل قرضه سد خاکی
verge U شانه خاکی جاده
benching U جان پناه خاکی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
verges U شانه خاکی جاده
brandling U یکجور کرم خاکی
vales U زمین جهان خاکی
tractor U قایق اب خاکی شنی دار
khaki U لباس کار خاکی رنگ
amphibious transport dock U ناو حمل و نقل اب خاکی
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
tractors U قایق اب خاکی شنی دار
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
benching U تختک خاکی پله بندی
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
What on earth shall I do now? U حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
barbette U تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
good U مسیر خاکی مرطوب و محکم
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
curf U خاکی که اجر از ان تهیه میشود
assaults U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assault U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
amphibious vehicle availability table U جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
serials U سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
shore party U گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
causeway U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
serial U سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
jahemmy U جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
boat diagram U دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
attack transport U ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
molehills U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehill U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
windrow U تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
neutral soil U خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
mole hill U توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com